جدول جو
جدول جو

معنی نفت چاک - جستجوی لغت در جدول جو

نفت چاک
مکانی در ییلاقات کوهستانی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ سِ)
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی، در 12 هزارگزی مغرب شیرگاه، در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و معتدل هوای مرطوب واقع است و 900 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ارز تأمین می شود. محصولش برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
اقالیم سبعه. هفت اقلیم. (یادداشت مؤلف). رجوع به ’هفت آب و خاک’ و ’هفت رقعۀ ادکن’ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش حومه و ارداک از شهرستان مشهد که 56 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، بنشن و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ تَ)
قصبه ای از بخش سومار شهرستان قصرشیرین، در نزدیکی مرز ایران و عراق واقع است. اهمیت این قصبه به مناسبت حلقه های متعدد چاه نفت است که دراطراف آن حفر شده است و از آنها نفت استخراج می شود. این نفت به وسیلۀ لوله از طریق سرپل ذهاب، پاطاق و شاه آباد به پالایشگاه کرمانشاه منتقل می شود و چون محل پالایشگاه در حدود یکهزارمتر از نفت شاه مرتفعتر است این نفت با فشار چهار تلمبۀ قوی که به ترتیب در نفت شاه و سرپل ذهاب، در ابتدای سربالائی پاطاق و در 6هزارگزی مغرب شاه آباد نصب شده است به محل تصفیه می رسد. اراضی نفت شاه شوره زار است و آب رود خانه کنارآبادی نیز تلخ و شور است و آب آشامیدنی اهالی و کارگران نفت شاه از رود خانه کنگیر سومار که در فاصله 24هزارگزی جنوب شرقی قصبه جریان دارد تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
زمین های نفت دار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ظرف نفت. مخزن کوچکی که در آن نفت ریزند، جای نفت در ابزار نفت سوز. مخزن نفت بخاری و چراغ نفتی و امثال آن، ظرفی خرد با لوله ای که بفشار (با آن) نفت بر چرخ خیاطی و لولاهای در و امثال آن پاشند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گالن و ظرفچلیک نفت، که در زمان قاجار نفت موردنیاز به وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی